متن درس اول: مَواعِظُ قَيِّمَةٌ (موعظههای ارزشمند)
لقْمَانُ الْحَكِيمُ كَانَ رَجُلاً حَكِيماً، ذُكِرَ فِي الْقُرْآنِ وَ قَد عاصَرَ نَبِيَّ اللَّهِ داوودَ وَ عُرِفَ بِالْحَكِيمِ. وَصايا لقمان هِيَ إِحدَى الْقِصَصِ الْقُرآنِيَّةِ الَّتِي تُشيرُ إِلَى الْحِكْمَةِ الَّتِي وَهَبَهَا اللَّهُ إِيَّاهُ، وَ لَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ وَ تُعَدُّ حِكَمُهُ مِنْ أَعظَمِ الْحِكَمِ وَ الْمَواعِظِ، وَ حَسَبَ كُتُبِ التَّفسِيرِ أَنَّ لُقمان كانَ عَبداً حَبَشيّاً وَ قِيلَ أَنَّهُ كَانَ راعياً، ولَكِنَّ اللهَ تَعَالَى مَنَّ عَلَيْهِ بِالحِكْمَةِ.
اشْتَهَرَ لُقمانُ بِوَصاياهُ الَّتي أوصاها لابنِهِ؛ أَهَمُّ هَذِهِ الْوَصايا قَولُهُ لِابْنِهِ : ﴿وَ إِذْ قَالَ لُقمانُ لِأَبِنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾. ثُمَّ قَالَ لَهُ: ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ﴾. وَ مِن وَصَايَاهُ القَيِّمَةِ أَيضاً قَولُهُ لِوَلَدِهِ : ﴿و لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ﴾، وَ معناهُ أَن لا تَتَكَبَّرَ عَلَى النَّاسِ، وَمِن وَصاياهُ كَذَلِكَ : ﴿وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ﴾، يَنهَاهُ عَنِ التَّبَحْتُرِ فِي المِشْيَةِ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: ﴿وَ اغْضُضْ مِنْ صَوتِكَ﴾ يعني إذا تَكَلَّمتَ لا تَرفَعْ صَوتَكَ؛ فَإِنَّ مِنْ أَرفَعِ الْأَصْواتِ وَ أَنكَرِها لَصَوتُ الْحَمِيرِ. كَما أوصى وَلَدَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ سُبحانَهُ وَتَعالى، وَ تَجَنَّبِ الْكِذِبِ وَ الْأَكْلِ عَلَى شَبَع. فَهُذَا مِمَّا ذَكَرَهُ اللهُ عَن لُقمان فِي الْقُرآنِ مِنَ الْحِكَمِ وَ الْوَصَايَا النَّافِعَةِ.
پاسخ و معنی متن درس اول عربی یازدهم انسانی
سلام بچهها! درس اول با پندهای ارزشمند و حکیمانه حضرت لقمان شروع میشه. لقمان شخصیتیه که خدا در قرآن به خاطر حکمت و داناییاش از او یاد کرده. بیایید با هم ببینیم این مرد دانا چه نصیحتهای مهمی به پسرش کرده:
لقمان حکیم، مردی دانا بود که در قرآن از او یاد شده و با حضرت داوود (ع) همعصر بود و به «حکیم» شهرت داشت. سفارشهای لقمان یکی از داستانهای قرآنی است که به حکمتی که خداوند به او بخشیده، اشاره میکند: «و ما به لقمان حکمت دادیم». حکمتها و موعظههای او از بزرگترینها به شمار میآید. بر اساس کتابهای تفسیر، لقمان بندهای حبشی بود و گفته شده که چوپان بوده است، ولی خداوند متعال با حکمت بر او نعمت بخشید.
لقمان به خاطر سفارشهایی که به پسرش کرد، مشهور شد. مهمترین این سفارشها، سخن او به پسرش است: «و آنگاه که لقمان به پسرش در حالی که او را موعظه میکرد، گفت: ای پسر عزیزم! به خدا شرک نورز، بی گمان شرک ستمی بزرگ است.»
سپس به او گفت: «ای پسر عزیزم! نماز را برپا دار.» و از دیگر سفارشهای ارزشمند او به فرزندش این بود: «و با تکبر رویت را از مردم برنگردان» که معنایش این است که بر مردم تکبر نکن. و همچنین از سفارشهای اوست: «و در زمین با ناز و خودپسندی راه نرو، زیرا خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.» او را از با تبختر راه رفتن بازمیدارد.
سپس به او گفت: «و صدایت را پایین بیاور» یعنی وقتی صحبت کردی، صدایت را بلند نکن؛ زیرا از بلندترین و زشتترین صداها، صدای خران است. همچنین فرزندش را به تقوای الهی، دوری از دروغ و غذا خوردن در حالت سیری سفارش کرد.
اینها بخشی از حکمتها و سفارشهای سودمندی بود که خداوند در قرآن از لقمان یاد کرده است.
واژه نامه درس اول
عاصر: معاصر بود
عُرِفَ بِـ: معروف بود به
فخور: فخرفروش
قيم: ارزشمند
قيل أَنَّ: گفته شد که
إنَّ: بی گمان
لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ: با تکبر رویت را برنگردان
لا تَمْشِ: راه نرو
مختال: خودپسند
مَرَحاً: شادمانه و با ناز
مَشْي، مِشْية: راه رفتن
منگر: کار زشت
مَنَّ: نعمت داد
وَهَبَ: بخشید
يَعِظُ: موعظه میکند
أَغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ: صدایت را پایین بیاور
اقْصِدْ: میانهروی کن
أَقِمْ: بر پای دار
أَنْكَر: زشتترین
انْهَ: باز دار
أوصى: سفارش کرد
اوْمُرْ: دستور بده
إِيَّاهُ: به او
تبختر: فخر فروشی
تَجَنَّب: دوری کردن
تشير: اشاره میکند
تُعَدُّ: به شمار میآید
حمير: خرها
خد: گونه
راعي: چوپان
شَبَع: سیری
پاسخ و معنی واژه نامه درس اول عربی یازدهم انسانی
بچههای عزیز، یاد گرفتن کلمات جدید، کلید اصلی برای فهمیدن متن درس و موفقیت در امتحانه. سعی کنید این کلمات رو در جملات درس به خاطر بسپارید تا بهتر در ذهنتون بمونه.
* **أَغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ**: صدایت را پایین بیاور (فعل امر)
* **اقْصِدْ**: میانهروی کن (فعل امر)
* **أَقِمْ**: بر پای دار (فعل امر، مثل «أَقِمِ الصَّلاةَ»)
* **أَنْكَر**: زشتترین (اسم تفضیل)
* **انْهَ**: باز دار (فعل امر)
* **أوصى**: سفارش کرد (فعل ماضی)
* **اوْمُرْ**: دستور بده (فعل امر)
* **إِيَّاهُ**: به او (ضمیر)
* **تبختر**: با ناز راه رفتن، فخرفروشی (مصدر)
* **تَجَنَّب**: دوری کردن (مصدر)
* **تشير**: اشاره میکند (فعل مضارع)
* **تُعَدُّ**: به شمار میآید (فعل مضارع مجهول)
* **حمير**: الاغها (جمعِ «حمار»)
* **خد**: گونه، صورت
* **راعي**: چوپان
* **شَبَع**: سیری
* **عاصر**: همعصر بود، معاصر بود (فعل ماضی)
* **عُرِفَ بِـ**: معروف بود به (فعل ماضی مجهول)
* **فخور**: بسیار فخرفروش
* **قيم**: ارزشمند
* **قيل أَنَّ**: گفته شد که...
* **إنَّ**: قطعاً، بی گمان (حرف تأکید)
* **لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ**: رویت را با تکبر برنگردان (نهی)
* **لا تَمْشِ**: راه نرو (نهی)
* **مختال**: متکبر، خودپسند
* **مَرَحاً**: با خوشی و غرور
* **مَشْي، مِشْية**: راه رفتن
* **منگر**: کار ناپسند، منکر
* **مَنَّ**: نعمت بخشید (فعل ماضی)
* **وَهَبَ**: بخشید (فعل ماضی)
* **يَعِظُ**: پند میدهد، موعظه میکند (فعل مضارع)